به امید نان فردا ...
* یک روز دیگر از عمرش برای پیرمرد گذشت ... و امید به روزهای آینده ...
- می خواهم آب شوم در گستره ی افق
آنجا که دریا به پایان می رسد و
آسمان آغاز میشود
میخواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم
حس می کنم و می دانم
دست می سایم و می ترسم
باور می کنم و امیدوارم
که هیچ چیز با خواست من به عناد بر نخیزد
می خواهم آب شوم در گستره ی افق
آنجا که دریا به پایان می رسد و
آسمان آغار میشود…
از بخت یاری ماست شاید!
که هر آنچه که می خواهیم
یا بدست نمی آید یا
از دست می گریزد!!
سلام.عکس جونین اما با شعرویی قدرتمندی که از شاملو انوسی میزان تاثیر گزاری اثرت کمرنگ اکونی.
درود...
نظر شما قابل احترامه. مرسی
سلام
نگاه جالبین.
خاش بشی.
سلام سامی. خوبی. من اسمت رو تو جام جم دیده بودم.
عکس جالبی گرفتی. شاید اگه سوژه در حال کار بود بهتر بود. موفق باشی
آخ :(
از بخت یاری ماست شاید!
که هر آنچه که می خواهیم
یا بدست نمی آید یا
از دست می گریزد!!
آخ :(
از بخت یاری ماست شاید!
که هر آنچه که می خواهیم
یا بدست نمی آید یا
از دست می گریزد!!